خلاصه داستان : وقتی همسر “سوزانه پویول” توسط کارمندانش به گروگان گرفته می شود، او کنترل تجارت خانوادگی را به عهده گرفته و ثابت می کند رهبری بی نظیر است. اما با از راه رسیدن معشوق سابقش، پیچیدگی وارد زندگی شخصی و حرفه ای او می شود...

خلاصه داستان : زنی که نتوانست رابطه خوبی با کسی که او را دوست داشت ایجاد کند. حالا با نوه اش به جاده میزند...

خلاصه داستان : بعد از آخرین قراردادش، هیتمن مارتین به تنها دوست خود مارتین می گوید...

خلاصه داستان : یک بازرس مالیاتی به همراه همسر و خواهرش درگیر یک مثلث عشقی می شوند...

خلاصه داستان : سال ۱۹۷۶، فرانسه، شهر نایس. اگنس له‌روکس، یک دختر جوان و مستقل، عاشق وکیلی می شود که ۱۰ سال از خودش بزرگتر است. مسائل دیگری نیز وجود دارد، او بیش از حد به جنون علاقه دارد. پس از گدشت مدتی، اگنس متوجه خیانت او شده و اقدام به خودکشی می کند و...

خلاصه داستان : آنتونی یک هنرمند موسیقی راک می باشد که برای اجرا در گروه بسیار افسرده است. پس از سرگردانی در خیابان ها، تصمیم میگیرد شغلی برای خود دست و پا کند. به دلیل اینکه مهارت زیادی ندارد، تنها شغل سرایداری یک اپارتمان قدیمی در پاریس نصیبش می شود. او بزودی در کارش حرفه ای می شود و علاقه دیگران هم نسبت به او بیشتر می شود. او همچنین با زنی که به تازگی بازنشسته شده و در آن اپارتمان ساکن است رابطه ای تشکیل می دهد و...

خلاصه داستان : «ژنه ویو» (دونوو) و «گی» (کاستل نوئوو) دل باخته ی یک دیگر هستند. «گی» به خدمت سربازی احضار می شود و از شربورگ می رود. «ژنه ویو» نیز که متوجه بارداری خود شده با تاجر الماسی به نام «رولان» (میشل) ازدواج می کند...

خلاصه داستان : وقتی بازیگر 76 ساله پاریسی متوجه می شود همسر، دختر و دامادش در یک حادثه رانندگی کشته شده اند، زندگی آرامش به هم می ریزد. او که مجبور به مراقبت از نوه یتیم خود است تصمیم می گیرد مانند گذشته به حرفه‌ی بازیگری خود ادامه دهد. اما نقشهایی که به او پیشنهاد می دهد در نهایت او را قانع می کند که وقت بازنشستگی فرا رسیده...

خلاصه داستان : «سورین» (دونوو)، زن جوانی است که به رغم علاقه به شوهرش «پی یر» (سورل)، بعدازظهرها در یک فاحشه خانه کار می کند. تا این که یکی از مراجعان خانه، خلافکار جوانی به نام «مارسل» (کلمانتی)، به او دل می بندد...

خلاصه داستان : «لویی» (بلموندو)، میلیونر صاحب مزارع تنباکو در جزیره ی رونیون، از طریق ستون همسریابی روزنامه، با دختری به نام «ژولی» (دنوو) آشنا شده و حالا منتظر ورود او با کشتی بخاری «میسی سیپی» است. اما بر خلاف انتظار او، دختر اصلاً شباهتی با عکسش ندارد، اما به هر حال با هم ازدواج می کنند و...